• خطبه ها
  • بعثت پيامبر و تحقير دنيا
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

بعثت پيامبر و تحقير دنيا

« 631»

(187) (و من خطبة له (عليه ‏السلام) ) بَعَثَهُ حِينَ لَا عَلَمٌ قَائِمٌ وَ لَا مَنَارٌ سَاطِعٌ وَ لَا مَنْهَجٌ وَاضِحٌ أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّةُ تَنْغِيصٍ سَاكِنُهَا ظَاعِنٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ‏  

« 632»

تَمِيدُ بِأَهْلِهَا مَيَدَانَ السَّفِينَةِ تَقْصِفُهَا الْعَوَاصِفُ فِي لُجَجِ الْبِحَارِ فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبِقُ وَ مِنْهُمُ النَّاجِي عَلَى بُطُونِ الْأَمْوَاجِ تَحْفِزُهُ الرِّيَاحُ بِأَذْيَالِهَا وَ تَحْمِلُهُ عَلَى أَهْوَالِهَا فَمَا غَرِقَ مِنْهَا فَلَيْسَ بِمُسْتَدْرَكٍ وَ مَا نَجَا مِنْهَا فَإِلَى مَهْلَكٍ عِبَادَ اللَّهِ الْآنَ فَاعْمَلوُا وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِيحَةٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسِيحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِيضٌ قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ فَحَقِّقُوا عَلَيْكُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ .


ص632

 از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (كه در آن با اشاره بزمان بعثت پيغمبر اكرم وصيّت بتقوى و پرهيزكارى كرده و زشتيهاى دنيا را نموده و به اعمال شايسته پيش از رسيدن مرگ ترغيب فرموده):

1 خداوند حضرت رسول را مبعوث فرمود هنگاميكه نه نشانه‏اى بر پا بود (فترت ما بين آخرين پيغمبر و آن حضرت مردم را از راه حقّ دور نموده) و نه روشنائى نمايان (شريعت حقّه پنهان شده كسى از خدا پيروى نمى‏ نمود) و نه راه روشن آشكار (همه در گمراهى و نادانى سرگردان بودند، پس آن حضرت بشر را هدايت نموده و از بدبختى نجات داد). 2 بندگان خدا شما را بتقوى و اطاعت از خدا سفارش ميكنم، و از دنيا بر حذر مى ‏نمايم، زيرا دنيا سراى كوچ كردن و جاى كدورت و ناخوشى است، ساكن آن رونده و مقيم آن جدا شونده است، اهل خود را به جنبش مى ‏آورد و در كشاكش مى ‏اندازد مانند جنبانيدن كشتى كه بادهاى سخت در ميان درياها آنرا به حركت و اضطراب‏  

ص633

در آورده باشد، 3 پس بعضى از مسافرين غرق و هلاك شوند، و بعضى رهائى يافته بروى موجها دست و پا مى‏ زنند و بادها آنها را از سمتى بسمت ديگر برده بترس و نگرانى مبتلى مى ‏سازد، آنكه غرق شد باز يافت او ممكن نيست، و آنكه رهائى يافت بطرف تباه شدن مى ‏رود (خلاصه مردم در دنيا همچون كشتى شكستگان دريا بعضى از بين رفته‏ اند و از ايشان خبر و نشانى نيست و بعضى گرفتار خواهش هاى نفس بوده و در راه نابودى سير مي كنند). 4 بندگان خدا، اكنون كه زبانها باز و بدنها تندرست و اندام فرمانبر و جاى آمد و شد فراخ و فرصت باقى است كار كنيد (خدا را عبادت و بمردم خدمت نمائيد) پيش از شتافتن نيستى و رسيدن مرگ، و آمدن آنرا بر خودتان محقّق دانيد و منتظرش نباشيد (چون مسلّم است كه مرگ شما را در مى ‏يابد آنرا آمده باور داريد، ولى مانند شخصى منتظر چشم براه آن نبوده بيكار نمايند).